مفاهيم اخلاقى، مطلق يا نسبى
پرسش: آيا اخلاق و ارزشگذارىهاى آن نسبى است و يا از اصولى مطلق و خدشهناپذير برخوردار مىباشد؟
پاسخ: 1. مفاهيم اخلاقى انتزاعى است و صدق و كذب گزارههاى انتزاعى تابع منشأ انتزاع خود با توجه به وجود و عدم قيود و متعلقات است. بنابراين اگر موضوعات گزارههاى اخلاقى داراى تمامى قيود و شرايط باشند گزاره، صادق و مطلق است و اگر قيود و شرايط تغيير يابند آن احكام قابل حمل نخواهند بود.
2. به بيانى ديگر شايد نيكى و بدى و صلاح و فساد و... در اثر قيود و شرايط مصاديق گوناگون داشته باشد امّا اين پرسش همواره صادق است كه:
«اَم نَجعَلُ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّلِحتِ كالمُفسِدينَ فِى الاَرضِ اَم نَجعَلُ المُتَّقينَ كالفُجّار»(ص،28)
و نيز «اَفَنَجعَلُ المُسلِمينَ كالمُجرِمين. ما لَكُم كَيفَ تَحكُمون»(قلم،35و36)
و نيز: «اَم حَسِبَ الَّذينَ اجتَرَحوا السَّيِّاتِ اَن نَجعَلَهُم كالَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ سَواءً مَحياهُم ومَماتُهُم ساءَ ما يَحكُمون»(جاثيه،21)
3. ملاك در اطلاق و نسبيت چيست؟ زيرا مطلق و نسبى خود از مفاهيم نسبى هستند. مطلق نسبت به چه چيزى و نسبى نسبت به چه ملاكى؟ و همين خود نشانه وجود يك ملاك مطلقى است كه قواعد اخلاقى را با آن مىسنجيم و به اطلاق يا نسبيت آن حكم مىكنيم. به اعتقاد ما اين ملاك عبارت است از وحى و ارزشهاى الهى و به اعتقاد ديگران عبارت است از منافع يا آنچه مورد پسند آنها است.
اگر انسان حيوانى انديشمند است كه زندگى در حد ديگر حيوانات و از تولد تا مرگ را مىشناسد و جز لذت و آسايش جسمى هدفى ندارد و سعادت را در تأمين رفاه و لذت مادى مىداند. در اين صورت اصلاً نيازى به اخلاق نيست تا چه رسد به مطلق يا نسبى بودن آن زيرا در آن صورت حيوانات جنگل قانونى مطلق دارند كه: قدرت هميشه پيروز است. و اگر انسان منشأ حيوانى و هدفى الهى و فرشتهخويى دارد ـ كه حق نيز همين است ـ پس بايد سعادت و كمال و خوشبختى خود را با ملاكهايى جز آنچه كه اشاره شد تطبيق دهد و اين مبناى اختلاف است.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home